انتظار فرج
امید و آرزوی تحقیق این نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی
، " انتظار فرج " خوانده شده است وعبادت - بلکه افضل عبادات - شمرده شده است . اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج میشود و آن اصل " حرمت یأس از روح الله " است مردم مؤمن به عنایات الهی ، هرگز و در هیچ شرائطی امید خویش را از
دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرائی نمیگردند . چیزی که هست این انتظار فرج و این عدم یأس از روح الله در مورد یک عنایت عمومی و بشری است ، نه شخصی یا گروهی ، و به علاوه ، توأم است بانویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.
دو گونه انتظار
انتظار فرج و آرزو و امید و دلبستن و به آینده دو گونه است : انتظاری
که سازنده و نگهدارنده است ، تعهد آور است ، نیرو آفرین و تحرک بخش
است ، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود ، و
انتظاری که گناه است ، ویرانگر است اسارت بخش است ، فلج کننده است
و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد
این دو نوع انتظار فرج ، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود
است.
این دو نوع برداشت به نوبه خود ، از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود از این رو لازم است اندکی درباره دگرگونیها و تحولات تاریخی به بررسی
بپردازیم .
شخصیت و طبیعت جامعه
آیا تحولات تاریخی یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی است یا یک سلسله
امور طبیعی ؟ اگر چه درطبیعت تصادف واقعی ، یعنی بروز و حدوث پدیدهای
بدون علت و خالی از ضرورت وجود ندارد ، ولی به صورت نسبی قطعا وجود
دارد ما اگر یک روز صبح از خانه بیرون بیاییم و دوستی را که سالها است او
را ندیدهایم در همان لحظه در حال عبور از مقابل خانه ملاقات نمائیم ، این
ملاقات را امری " تصادفی " تلقی میکنیم ، چرا ؟ برای اینکه لازمه طبیعت
کلی بیرون رفتن از خانه چنین ملاقاتی نیست ، والا باید همه روزه چنین
ملاقاتی دست میداد ، ولی لازمه این فرد خاص از بیرون رفتن ، یعنی بیرون
رفتن در این زمان معین و با این مشخصات معین ، چنین ملاقاتی هست و لزوما
بر آن مترتب میگردد ما هنگامی که معلولی را با طبیعت کلی یک علت بسنجیم و آن را لازمه آن طبیعت به طور کلی و عام و شامل نیابیم ، نام تصادف روی آن میگذاریم .
امور تصادفی تحت ضابطه کلی در نمیآید و قانونی علمی نمیتواند داشته
باشد ، زیرا قوانین علمی عبارت است از جریانات کلی و عمومی طبیعت .
ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی
اموری که تحت قاعده و ضابطهای کلی در نمیآید بداند ، از آن جهت که مدعی
شود جامعه چیزی جز مجموعهای از افراد با طبایع فردی و شخصی نیست ، مجموع
حوادثی که به وسیله افراد به موجب انگیزههای فردی و شخصی به وجود میآید
منجر به یک سلسله حوادث تصادفی میشود و آن حوادث تصادفی منشأ تحولات
تاریخی میگردد نظریه دیگری این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت
و شخصیت دارد و به اقتضای طبیعت و شخصیت خود عمل میکند ، شخصیت جامعه
عین شخصیت افراد نیست ، بلکه از ترکیب و فعل و انفعال فرهنگی افراد ،
شخصیتی واقعی و حقیقی به وجود میآید ، آن چنانکه در هر مرکب از مرکبات
بی جان یا جاندار چنین است . علیهذا جامعه ، طبیعت و خصلت و سنت و
قاعده و ضابطه دارد ، یعنی طبق طبیعت خود عمل میکند و عملها و عکس العملهایش طبق یک سلسله قوانین کلی و عمومی قابل توضیح است .
پس تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده کلی در میآید
و آن گاه موضوع و تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است
که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد . و اگر نه جز زندگی افراد
چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد
است . نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل ، علیهذا برداشت داشتن از
تاریخ و تحولات آن که بدان اشاره شد ، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت
داشتن جامعه است .
.: Weblog Themes By Pichak :.